دیشب روزنامه ایران گوشه اتاق افتاده بود برداشتم و ورق زدم خواستم از صفحه حوادث رد بشم . چون به خودم قول دادم تا اونجا که ممکنه از خوندن قتل و حوادث دلخراش دوری کنم . ولی چشمم خورد به این تیتر که پدری دو فرزند خردسالش رو به قتل رسوند . طاقت نیاوردم و خوندمش وقتی رسیدم به اونجایی که پدره با بسته چیپس و پفک بالای سر بچه هاش نشسته ومنتظر ه که اونا از خواب پاشن اشکم در اومد همین جوری مونده بودم . مرده حیف از اسم پدر که بخوائیم روش بزاریم معتاد به حشیش بوده و زنش ازش طلاق گرفته بوده و سرپرستی بچه ها رو خودش به عهده می گیره . یه روز میاد خونه زنش و بهش میگه میخواد بچه ها رو ببره گردش و اونا رو می بره به یه باغ اونجا تو آب میوه بچه ها قرص می ریزه حالا نمی دونم واقعا قرص بوده یا مرگ موش که بچه ها با خوردن اون آب میوه میخوابند و مرده به گفته خودش بعد از یه مدتی می فهمه که چه غلطی کرده پشیمون میشه و میره براشون چیپس و پفک می خره و بالای سرشون میشینه تا بلند شن . تازه باورش میشه اونا مردند . به زنش خبر میده ومیگه بچه ها رو کشته و.....
نمی خواستم این ماجرا رو شرح بدم ولی از دیشب با خودم فکر می کنم آخه مگه میشه کسی پدر باشه و بچه هاشو بکشه ؟
دیگه واقعا تصمیم گرفتم از این خبرا نخونم .